۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

پسرک

پریروز سر چارراه پشت چراغ قرمز وایساده بودم. پسرک گلفروشی به ماشین جلویی گل می­فروخت.بعد از اینکه طرف گل خرید دیدم پسرک هنوز صورتش رو به شیشه ی ماشین چسبونده.تو این فکر بودم که چی میخواد که طرف شیشه رو کشید پایین و از رو صندلی بهش یه بطری آب داد.پسرک سوت زد.دیدن هجوم دوستاش برای خوردن آب خیلی دیدنی بود.پسرک وسطشون گم شد.خیلی تشنه م شد وقتی این صحنه رو دیدم.
کاش لااقل یه سری امکانات اولیه براشون فراهم میشد
.

پ.ن:فداکاری پسرک که قبل از اینکه خودش آب بخوره سوت زد برام جالب بود.

هیچ نظری موجود نیست: