۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

سیب گلویت

ای کاش نمی شنیدی صدای شکسته شدنم را زیر باران نگاهت.

ای کاش نمی چشید تلخی دهانم را سرخی لبهایت.

ای کاش نمی دید قامت خمیده ام را برق چشمانت.

ای کاش لمس نمی کرد زبری دستانم را سفیدی پوستت.

و ای کاش جا به جا نمی شد از ترس بودنم سیب گلویت.

هیچ نظری موجود نیست: