۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

قطره ی اشک

خواستم به تمام حرفهات جواب بدم اما روی پاکت نامه ت هیچ آدرسی نبود. فقط نوشته بودی: از طرف اونکه کشتیش و حتی شاخه گلی هم رو خاکش نذاشتی!

و من در هزارتوی درونم می گردم ردیف به ردیف قبرها را تا بیابم و نیستی. می گردم نه برای گذاشتن شاخه گلی که برای ریختن قطره اشکی.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی وقتها که دیگه حرفی نمی ماند ،کتابش را باز می کنی ، فکر می کنی اون هم جوابت کرده
اما می گه : واصطنعتک لنفسی
فقط باید حواست باشه دیوانه اش نشی.
بیکران باش