"برای مان راه مهم بود. چشممان به قله بود، اما راه را بیشتر دوست داشتیم...در راه حرف که می زدیم، از قله حرف می زدیم. حرفی غیر از آن می زدیم باید بر می گشتیم تا دوباره شروع کنیم. به جز از اوج نباید حرف می زدیم. به جز به قله هم نباید فکر می کردیم... به اوج که می رسیدیم، نفس نفس می زدیم، همانجا دراز می کشیدیم و به آسمان نگاه می کردیم و به ابرها...نفس مان که سر جا می آمد، باید بلند می شدیم. نباید در قله می ماندیم. اگر می ماندیم قله پائین می آمد... و آن بالا، اوج بودنش را از دست می داد. باید بر می گشتیم."
۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه
اوج
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر