سروش برای من خیلی چیزها داشت. با «فربه تر از ایدئولوژی» مفهوم دین را در ذهنم گسترش بخشید. با «قبض و بسط تئوریک شریعت» قانعم کرد که دین می تواند لازمان باشد و آینده ی دین را درخشان ترسیم کرد و «بسط تجربه ی نبوی» با تمام حاشیه هایی که در اطرافش دارد پیامبری درونی را در من بیدار کرد. شاید چند سال دیگر و به اعتقاد بعضی همین امروز نیز همه ی این حرف ها مزخرف به نظر بیاید اما چه باک که ما کام گرفته ایم و سرخوشیم.
در وصف و نقد سروش نوشته اند و خواهند نوشت اما من اینجا دنبال چیز دیگری هستم.
پاسخ دیروز سروش به دولت آبادی را که خواندم ،هر چند در انتخاب کلمات بی نظیر بود و به مذاق حامیان سروش بسیار خوش آمد، دیدم که متاع اخلاق عجب متاع گران بها و کم یابی است. متن سروش زیبا بود اما بیش از آنکه جان را نوازش کند جگر را می سوزاند. گیرم که با آن کلمات شاهکار پیرمردی را نواختی اما آخر که چه؟
این روزها نایاب کالایی است این اخلاق.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر