بکت رو مثل خیلی ها با این چند جمله به یاد می آرم:
"نمی دانم، هرگز نخواهم دانست، در سکوت هیچکس نمی داند، باید ادامه داد، نمی توانم ادامه دهم، ادامه خواهم داد."
و حالا هم "متن هایی برای هیچ".
"به ناله کردن نیاز داشتن و نتوانستن، اه اه، بهتر است خودت را نگه داری، حواست به درد احتضارهای واقعی باشد، بعضی شان گمراه کننده اند،...، ساکت ماندن بهتر است، اگر کسی بخواهد بترکد، تنها راهش همین است، جیک نزدن، فقط لبخند"
"حالا نگاهی به من بیانداز، غباری محقر در کنجی محقر، که نفسی بر می خیزاندش، نفسی دیگر فرو می نشاندش، نفسی سرگردان که از بیرونِ گم شده می آید. آری من برای همیشه اینجایم..."
ساموئل بکت،"متن هایی برای هیچ"،نشر نی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر