بطالت، احساس غالب این روزهای منه.
تو این روزها، که طبق معمول روزهای قبل از نمایشگاه، بازار کتاب راکدتر هم شده، "بطالت " احسان نوروزی....
شاید خیلی کتاب خوبی نباشه اما ویژگی مهمش اینه که واقعا از خوندنش احساس بطالت میکنی.
"بطالت خود حقیقته، خود واقعیته، بطالت چاره ی بطالته... بطالتی که همه جا رسوخ کرده و روی همه چیز و همه کس لایه ای از کپک جا گذاشته. ولی کلنجار رفتن با این چیزها راه نجات نیست. راه نجات در تسلیم شدن است. باید بگذاری بطالت اون چیزی رو که میخواد ازت بگیره..."
"برای حلقه ی بچه های زیرزمینی دانشکده، رسیدن به این دریافت بودایی که « زندگی رنج است و رنج را پایانی نیست» در همان لحظه ی زایمان رخ داده بود."
احسان نوروزی،"بطالت"،نشر چشمه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر