فکر کنم با انتصاب عارف به ریاست ستاد انتخاباتی خاتمی دیگر همه فهمیده ایم که این خاتمی همان خاتمی است و آنها که حرف از خاتمی متفاوت می زدند کم کم همان خاتمی گذشته را در قاب ذهن های خود به تماشا می نشینند. از ابتدا هم گفته بودیم که مشکل ما با او مربوط به قسمتی است که تغییر ناپذیر است.
حال سوال اساسی و البته بی جواب اینست که چرا هنوز هم عده ی زیادی از خاتمی می گویند؟ چرا هنوز هم سخن از نوستالژی گذشته به میان می آید؟
نتیجه ی این رفتار نابخردانه آنست که عده ای را کنار رینگ به دام می اندازیم و آنها را مجبور می کنیم که به خاتمی رای بدهند. این خاتمی هیچ دردی را از ما دوا نخواهد کرد. ما بیش از آنکه به سید خندان نیاز داشته باشیم به مرد عمل نیار داریم. چرا فضا را به گونه ای می کنیم که هیچ کس دیگری به خود اجازه ی کاندیدا شدن را ندهد. این تئوری که صلاحیت هر کس دیگری رد می شود بنابراین نباید کاندیدا شود همان قضیه ی از ترس مرگ، خودکشی کردن است.
آنها که حرف از نوستالژی گذشته می زنند هنوز فرق نوستالژی و تراژدی را نمی دانند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر