۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

زنده به گور

اولین کتابی که از هدایت خوندم معروفترینشون بود: "بوف کور". توصیف های بی نظیری که هنوز پس از گذشت سالها خیلیشون رو به خاطر دارم. اما "زنده به گور" هدایت حکایت دیگری است. به نظرم اونهایی که با بوف کور خودکشی کردن احمق بودن. حتما زنده به گور برای این کار مناسبتره. هنوز هم وقتی میخونمش با هدایت میرم جلوی اون پنجره می ایستم و نفسم پس میره. هنوز هم عاشق اون قسمت پاراگراف ما قبل آخرم که:

" هرچه قضاوت آنها درباره ی من سخت بوده باشد، نمی دانند که من پیشتر خودم را سخت تر قضاوت کرده ام. آنها به من می خندند، نمی دانند که من بیشتر به آنها می خندم، من از خودم و از همه ی خواننده ی این مزخرف ها بیزارم."

هیچ نظری موجود نیست: